قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۲

پارت #۲۲




صدای صاعقه در باران و روشنایی رعد که در آسمان پخش می‌شد قبرستان را مثل یک‌ کابوس می‌کرد ،
نامورو با تیکه شیشه در بهترین موقعیت به سمت گردن آیزاس حمله کرد و همزمان با صدای صاعقه به آیزاس ضربه زد ، اما آیزاس از نامورو سریعتر بود و به سادگی با خم شدن جاخالی داد .
نامورو با حرص و‌ عصبانیت گفت:
[از رفتار های تو خسته شدم]

آیزاس در پاسخ فقط خندید و‌ عقب رفت در حالی که نامورو مداوم با تیکه شیشه تلاش می‌کرد به آیزاس ضربه بزنه آیزاس دائم جاخالی می‌داد و بین قبر ها می‌چرخید ، در این بین ناگهان شخصی از پشت‌ به سر نامورو زد و او را بیهوش کرد .

بعد از مدت طولانی نامورو در یک زیرزمین به هوش آمد ، دستانش با زنجیر به دیوار متصل شده بود و روبه‌روش جئی هم در همان وضعیت بود ، زیرزمین قدیمی بود و چراغ کم نور کوچکی وسطش بود .
نامورو بلند جیغ زد و گفت:
[ اینجا چخبره ؟ چی شده ؟]


جئی سرش را بالا آورد و با لحن جدی گفت:
[آیزاس گولمون زده ، اون برای آقای ثارون کار میکنه ، جفتمون رو کشوند اینجا تا شکنجمون کنه]


نامورو با ترس و وحشت به آرامی گفت:
[چرا میخواد باهمون همچين کاری کنه؟]


جئی نفس عمیقی کشید و پاسخ داد:
[من به شانه آیزاس شلیک کردم و تو هم روی‌ شکمش با شیشه بریدگی ایجاد کردی]

نامورو مدتی سکوت کرد و بعد با لحن لرزان گفت:
[ کی تو‌ رو آورد اینجا ؟]


جئی به لامپ خیره شد و به آرامی پاسخ داد:
[نمیدونم داخل عمارت رو‌‌ میگشتم که شخصی از پشت‌ سر بهم ضربه زد و از هوش رفتم]

نامورو سرش را پایین انداخت و بی صدا شروع به گریه کردن کرد ، از چشم سالمش اشک‌ می‌ریخت اما از چشم دیگرش که کور شده بود خون به جای اشک سرازیر شده بود .


در بین اشک ریختن نامورو جئی ناگهان با لحن امیدوار گفت:
[ لامپ ! ]



ادامه دارد ....

#داستان #رمان #متن
دیدگاه ها (۱۲)

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۳

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۴

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۱

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۰

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هشت🌷✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

black flower(p,296)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط